آيه هاي ترديد

اين ها نه زخم هايي است كه در زندگي، در انزوا، مثل خوره ذره ذره روح آدم را مي خورند و مي تراشند، و نه حرف هايي است كه آدم به سايه اش مي گويد تا خودش را به او معرفي كند. بلكه حرف هاي سايه اي است با خودش؛ سايه اي كه آدمش رفته، نيست ديگر.

My Photo
Name:

"All my life I've been harassed by questions: Why is something this way and not another? How do you account for that? This rage to understand, to fill in the blanks, only makes life more banal. If we could only find the courage to leave our destiny to chance, to accept the fundamental mystery of our lives, then we might be closer to the sort of happiness that comes with innocence."

20080113

وقتی چیزی نمی گویی و همه چیز را به خیال خام خودم می گذاری، آن وقت فکر می کنم وقتی حالم خوب است، تو انگار خوب نیستی، نه بُخل به حال من، شاید یک اختلاف فاز من در آوردی که خوب از پس اثباتش برآمده ای یا به تعبیر دنیای فراموش شده ام: قانون بقای فکروخیال، و لابد وقتی حال من خوب نیست، تو داری دنیایت را بی قیدانه می زی ای. خواستم بگویم با همین حساب های سرانگشتی٬ انگار الان بیش از هر کِی ِ دیگری فکروخیال امانت را بریده است و کمی دلم به حالت می سوزد که این موضوع اینقدر برایم بی اهمیت است، ولی باور کن وقتی جایمان عوض می شود، بی تفاوتی ات هرگز آزارم نمی دهد، سعی کن مثل خودت باشی.
جز فراق زیگزاگ یک چیز دیگر این روزها ناراحتم می کند و آن تحمل دروغ های دسته دوم است که شدید این روزها رایج شده است: "دروغ گفتن نه تنها آن است که چیزی را که راست نیست بگوییم٬ بلکه همچنین، و به ویژه، آن است که چیزی را راست تر از آنچه هست بگوییم و در مورد دل انسان، بیشتر از آنچه احساس می کنیم بگوییم" کامو
اینجا یک نفر خودکشی کرده است، خیلی خبر خاصی نیست، مثل اخبار حوادث روزنامه ها که همین جورتیتروار ردش می کنم، اما دوست داشتم قبل از رفتنش می شنیدم فلسفه هایش را، گرچه می دانم خیال باطلی ست چون آدم های اینجوری خیلی حوصله ی توضیح دادن ندارند، به هرحال خوب است نیست بشنود حرف هایی را که می گویند پشتش، اگر هم بود توفیری به حالش نمی کرد: وقتی به آنجا می رسی که زندگی به زحمت زیستنش نمی ارزد لابد حرف های دیگران برایت، حتی ارزش هم ندارد.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home