آيه هاي ترديد

اين ها نه زخم هايي است كه در زندگي، در انزوا، مثل خوره ذره ذره روح آدم را مي خورند و مي تراشند، و نه حرف هايي است كه آدم به سايه اش مي گويد تا خودش را به او معرفي كند. بلكه حرف هاي سايه اي است با خودش؛ سايه اي كه آدمش رفته، نيست ديگر.

My Photo
Name:

"All my life I've been harassed by questions: Why is something this way and not another? How do you account for that? This rage to understand, to fill in the blanks, only makes life more banal. If we could only find the courage to leave our destiny to chance, to accept the fundamental mystery of our lives, then we might be closer to the sort of happiness that comes with innocence."

20101010

مردی همين که مُرد وارد مکان زيبايی شد. پيرمردی با لباس سفید به او نزدیک شد و گفت: "هر چه بخواهيد در اختيارتان است. غذا، لذت، شهوت، باغ های پرمیوه و سرسبز..." مرد هر کاری را که در دوران زندگی اش دل اش می خواست انجام داد... بعد از ماه ها ـ و شاید سال ها ـ سراغ پیرمرد رفت و گفت: "هر چه را که می خواستم بدست آوردم حالا دل ام می خواهد کار کنم تا مثمرثمر باشم." پیرمرد سفيد پوش گفت: "بسيار متاسفم اما این عمل از دست من بر نمی آید. اینجا کار نیست." مرد با آزردگی گفت: " چه وحشتناک یعنی باید تمام ابدیت را به کسالت بگذرانم؟ ترجیح میدهم که به جهنم می رفتم." پیرمرد سفید پوش نزدیک شد و آرام گفت: "مگر فکر می کنید کجایید؟" سپس هم چون کسي که بخواهد در خلوت خود بخندد، با شتاب چرخي زد و از او روي گرداند.

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

linke downloade file sotie bavar konid ro lotfan eslah konid!

Mon Oct 11, 08:04:00 PM GMT  

Post a Comment

<< Home