آيه هاي ترديد

اين ها نه زخم هايي است كه در زندگي، در انزوا، مثل خوره ذره ذره روح آدم را مي خورند و مي تراشند، و نه حرف هايي است كه آدم به سايه اش مي گويد تا خودش را به او معرفي كند. بلكه حرف هاي سايه اي است با خودش؛ سايه اي كه آدمش رفته، نيست ديگر.

My Photo
Name:

"All my life I've been harassed by questions: Why is something this way and not another? How do you account for that? This rage to understand, to fill in the blanks, only makes life more banal. If we could only find the courage to leave our destiny to chance, to accept the fundamental mystery of our lives, then we might be closer to the sort of happiness that comes with innocence."

20101020

اين جا همه چيز رنگ مي بازد، مگر من که همان من...
همه ي زردهايي که آن همه وقت کاشتم حالا سفيد سفيد شده اند
کمتر خوابم مي برد و تمام روز را با پنجره سايه بازي مي کنم
شب ها مدام کش مي آيند...
من حاضرم قسم بخورم اين تو بودي که کفش هايت آن گوشه بود و من
عاشقشان.
و اين من بودم که اتاقم پر بود از لباس تازه شسته و بوي
سفيد پودر و بوي هلهله هاي تن تو
تو حالا هرچقدر هم پاک
و هرچقدر هم که تمام توهم هاي من باشي،
چه کار مي شود کرد اگر اسمم مدام از يادت مي رود
حالا بنشين فکرش را بکن چند قايق بسازم
با کاغذ و
صفحه ي حوادث روزنامه هاي پدر
تا آب تو را با خود نبرد؟

2 Comments:

Anonymous Anonymous said...

........ gaah bayad bejaye khandan o neveshtan o fekr kardan o hes kardan ghargh dar vaghiyat shod....kesaafati be esme vaghiyat ke baes shod adam tabdil be ensani osyangar beshe gaahi faghat bayad ta haghighati mahz o khunalud mord o zende shod gaahi

Wed Oct 20, 07:44:00 PM GMT  
Anonymous تیرانا said...

من حاضرم قسم بخورم اين تو بودي که کفش هايت آن گوشه بود و من
عاشقشان.

Fri Feb 25, 09:13:00 PM GMT  

Post a Comment

<< Home