آيه هاي ترديد

اين ها نه زخم هايي است كه در زندگي، در انزوا، مثل خوره ذره ذره روح آدم را مي خورند و مي تراشند، و نه حرف هايي است كه آدم به سايه اش مي گويد تا خودش را به او معرفي كند. بلكه حرف هاي سايه اي است با خودش؛ سايه اي كه آدمش رفته، نيست ديگر.

My Photo
Name:

"All my life I've been harassed by questions: Why is something this way and not another? How do you account for that? This rage to understand, to fill in the blanks, only makes life more banal. If we could only find the courage to leave our destiny to chance, to accept the fundamental mystery of our lives, then we might be closer to the sort of happiness that comes with innocence."

20101028

باد خوابش نمیبُرد:
درها را به هم کوبید
شیشه ها را شکست
خاک را رُفت

... باد خوابش نمیبُرد:
درختها را انداخت
دیوارها را ریخت
و لباس از تن دختران باکره ربود

باد خوابش نمیبُرد:
به بستر رفت
و با انسان
هم بستر شد:
چیزی درون انسان نطفه بست
بالا آمد
تا قلبش
تا گلویش ...
درد،
زاده شد.

باد همچنان خوابش نمیبُرد ...

2 Comments:

Anonymous Anonymous said...

باد که می آید

خاک نشسته برصندلی بلند می شود

می چرخد در اتاق

دراز می کشد کنار زن .

فکر می کند

به روزهایی که لب داشت ...

Tue Dec 28, 01:25:00 AM GMT  
Blogger Neio said...

Podria encontrar algun traductor?

Mon Jan 17, 05:31:00 AM GMT  

Post a Comment

<< Home