و قتی می آمدی
انتظار
خطی موازی بود
با جاهائی که هیچ کجا نبودند
و صدا هائی
که جیکشان در نمی آمد
می دانی چه بهای سنگینی ست
خواستن را نخواستن!
سردی آغوشی که شب ستاره می شمرد
حمام زیباترین حجله گیتی ست
شاعرانه ترین ترانه انجماد
آنجا خلق می شود...
اکنون که رفتهای
تابستان آغاز راه بازگشت پیش رو
پائیز رنگ پوستم
سپید خواب هر شب
سیاه پوشم
سکوت را ترجیح می دهم
دستانت هستند که می سازند
ماندن یا رفتن
برای من هنوز نیامده ای که بمانی
گرچه ...
ستایش ستاره ای ست دنباله دار
راه خانه ات از کوچه کهکشان راه شیری می گذشت
خیابان خشک
پیداست تاکسی ها رنگ باران ندیده اند
پیاده می رسم
به تو ...!؟
انتظار
خطی موازی بود
با جاهائی که هیچ کجا نبودند
و صدا هائی
که جیکشان در نمی آمد
می دانی چه بهای سنگینی ست
خواستن را نخواستن!
سردی آغوشی که شب ستاره می شمرد
حمام زیباترین حجله گیتی ست
شاعرانه ترین ترانه انجماد
آنجا خلق می شود...
اکنون که رفتهای
تابستان آغاز راه بازگشت پیش رو
پائیز رنگ پوستم
سپید خواب هر شب
سیاه پوشم
سکوت را ترجیح می دهم
دستانت هستند که می سازند
ماندن یا رفتن
برای من هنوز نیامده ای که بمانی
گرچه ...
ستایش ستاره ای ست دنباله دار
راه خانه ات از کوچه کهکشان راه شیری می گذشت
خیابان خشک
پیداست تاکسی ها رنگ باران ندیده اند
پیاده می رسم
به تو ...!؟
0 Comments:
Post a Comment
<< Home