چشم انداز پنجره ام
آسمان و پرنده نبود
كه با شعري
به گل پيوندت زنم
چشم اندازم عصياني بود
در دهليزي هزارتو
پروا مكن!
به عصيان كه مي رسم
آرام مي شوم.
عصيان روحی به جسم. عصيان روحی به زندگی. چون بچه شيری که در رحم کوچکی پنجه میکشد. کجا میخواهی بروی. دنيای خارج از اين تنگنا تا چند روز برايت بزرگ خواهد بود؟ هر چه بيشتر بدانی، بگردی وقایع پيش رويت کوچکتر خواهند شد و تو باز میمانی با اين روح عاصی و حجم وجودی که به هر کس بدهی به خودت برش خواهد گرداند. آرام باش، این همه چنگ نزن!
آسمان و پرنده نبود
كه با شعري
به گل پيوندت زنم
چشم اندازم عصياني بود
در دهليزي هزارتو
پروا مكن!
به عصيان كه مي رسم
آرام مي شوم.
عصيان روحی به جسم. عصيان روحی به زندگی. چون بچه شيری که در رحم کوچکی پنجه میکشد. کجا میخواهی بروی. دنيای خارج از اين تنگنا تا چند روز برايت بزرگ خواهد بود؟ هر چه بيشتر بدانی، بگردی وقایع پيش رويت کوچکتر خواهند شد و تو باز میمانی با اين روح عاصی و حجم وجودی که به هر کس بدهی به خودت برش خواهد گرداند. آرام باش، این همه چنگ نزن!
14 Comments:
صد ميليارد ستاره
زمين را که وزن کني
چهار و نيم ميليارد
نفس
به شماره مي افتد
جايم تنگ
اتاق کوچکم
کارخانه نفس تنگي ست
بچه هاي مسيح
قرن هاست در خيابان هاي بهشت
شراب فرانسه مي نوشند
و دختران باکره
مريم
مي مانند
زاده پيغمبري ديگر
به جهنم هم راهم نمي دهند
انگار آدمها
جنگل هاي پرديس را نيز
آتش زده اند
و سوختن
سياهه اي بيش نيست
آيا دستم را مي گيري که نترسم...!؟
دنیا را که بگردی
آهت زیاد می شود و دغدغه ی اندیشه ات بیش تر و دست های خالیت در برابر زمینی که هنوز بغل نگرفته ای نمایان تر
به عصیان می رسی
گاهی که شاید خدا نخواهد اما
نکند که سرکوب شوب ...
خاموشم کنار تسری جهان و تو هنوز مرا نمی شناسی !
و چند بار مي بايست زاده شويم تا ديگر دست از بيهوده چنگ زدن برداريم
براستی خسته تر از آنیم که تن به مرگ دهیم,بیداریم و زنده, امّا در گور خانه ها...
سلام .. چگونه ای؟ .. من که گاه و بيگاه بی هيچ دليلی گرفتار غمی سهمگين می شوم .. گهگاه می انديشم از برای چه اينگونه است ولی هيچگاه به جوابی نمی رسم
چه عجب صفحه نظر دهی بالاخره باز شد.
مجبور شدم برم توی وبلاگ دیگت نظر بذارم.
حوصله تعارف بازی ندارم به همین خاطر بی تعارف بگم وبلاگت محشره و نشون می ده دنیای عمیقی داری
راستی به مطلب جدید من هم سر بزن خوشحال می شم.
عجیب برایت دلتنگم. بغض دلم روی شانه های خدا هم سنگینی می کند.
اتفاقی است در من گرچه هیچ نمی خواهم .
سلام دوستم .. يه سال ديگه گذشت .. به نظرت ما به پايان زمين نزديكيم؟ .. راس مي گي باشيم يا نباشيم چه فرقي مي كنه .. جاودانه كه هستيم حالا اينور يا اونور .. هدف از نوشتن اين دري وري ها اين بود كه بهت بگم از خدا برات بهترينها رو تو اين سالهايي كه در پيش رو داري خواهانم و اميدوارم به جواب همه سوالاي بي جوابت برسي
OI!!
estava navegando pela net,qnd encontrei o seu blog!!
não intendi uma palavra do que você disse,mas achei interessante o fato de você estar tão longe e mesmo assim eu conseguir ver oque você escreve(apesar de não entender nada)
BeIjOs
good!
سلام .. خوبي
Hi Sam! I am Brazilian and found the text unexpectedly. I found very interesting the fact that we are so far away and find your blog. I was curious and read the submission, since the posts do not understand.
Hi Sam, I don't understand your language.
I want to know about Arab.
Du bist araber, ich glaube nicht. Du bist nur ...
Post a Comment
<< Home